همه چیز از بوی آلو های سوخته شروع شد ..

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

همه چیز از بوی آلو های سوخته شروع شد ..

روی سرامیک های سرد زاویه ی شرقی خانه دراز می کشم ،

سرمایش تا خود ِ مغز استخوانم نفوذ می کند ،

نزدیکی صبح است ، صدای کبوتر ها توی ِ حیاط میپیچد ،

سمفونی خوبی شده با نت هایی کاملا طبیعی ،

باد ملایمی از لا به لای تور ِ سیمی پنجره جا خوش می کند لای موهایم ،

به هم میریزدَش ، آشفته می شوند ..

خودم را کش و قوس می دهم و یک نفس عمیق میشکم ،

بوی ِ آلوچه های پهن شده جلوی آفتاب که با مسیر باد از حیاط آمده می پیچد توی ریه هایم ،

بوی ترش و شیرین آلوچه های آفتاب زده ، می روم تا نگاهشان کنم ؛

لب خند میزنم ، آفتاب سوخته و چروکیده شده اند ، یک برنزه ی کامل ..

آسمان صاف و آبی ست ، خبری از توده ابر های پفکی سفید هم نیست ،

توی قاب پنجره چند کبوتر تیره به دنبال ِ هم ؛ ریتم خاصی از بال زدن را تکرار می کنند ،

فرودشان روی پشت بام همسایه هاست !

یک بار دیگر بوی آلوچه های ِ ترش را نفس می کشم ؛

تلفن زنگ می خورد ، جواب می دهم ، از ما دورند ، دلم برایشان تنگ شده ،

هنوز مثل بچه گی "شین" را خوب تلفظ نمی کنم ،

بعد از تمام شدن مکالمه لب خند می زنم ،

توی ِ آسمان رد سفید یک موشک جا مانده ،

از همان هایی که در آرزوهای ِ کودکی من هدایت گرَش بودم ..

 

+ وقتی ساکت می شوم یعنی که خوب نیستم ،

وقتی کم حرف می شوم یعنی خوب نیستم !

و وقتی توی پست ها لب خند میزنم یعنی حال من خوب است ،

یعنی همه تان را دوست دارم *:)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |